my note

خط خطی های قدیمی !

my note

خط خطی های قدیمی !

فروردین ۸۷

حلقه ی مرگ!!!

سلام

خوبید؟

اینکه چرا اینقدر رو سیگار حساسم برمی گرده به:

پدربزرگم از جوونی سیگار می کشیدن .سالهای سال و روزی یه بسته ی کامل .

وقتی بچه بودم .هروقت می رفتیم خونه پدربزرگم بازیچه ما این دود سیگار و حلقه های معلق در هوا و گرفتن و فوت کردنشون بود .اینقدر این حلقه های سرگردان و مه گرفته واسمون جالب بود که ساعتها بی وقفه تو ی اون دود و مه و بوی سیگار دور پدربزرگم چرخ می زدیم و بالا و پایین می پریدیم.

حتی جا سیگاریشون هم وسیله بازی ما بود یه اهرم دکمه مانند داشت که هر وقت به طرف پایین فشار می دادی دهنش باز می شدو ته سیگار را می بلعید .همیشه با خواهش و تمانا از پدربزرگ و کسب اجازه از مامان و دعوا و پیروزی بین بچه ها ته سیگارو می انداختیم تو دهن جا سیگاری . گاهی برای بازیهامون اون ته سیگارها را یواشکی از تو دهن جا سیگاری بیرون می کشیدیم و ادای سیگار کشیدن را در می آوردیم

تا اینکه

تا اینکه حال مادربزرگم بد شد .اول سرما خوردگی های طولانی مدت و سرفه های دردناک و غیر قابل مهار .

برونشتت و حساسیتهای خفیف و شدید به هرچیز .واقعا نگران کننده بود

دکتر معالجشون بعد از انجام آزمایش های مختلف ۶ ماه فرجه واسه زنده بودن و زندگی کردن دادن .

مادربزرگ سرطان ریه گرفته بودند .

علت بیماری قرار گرفتن طولانی مدت و استنشاق دود سیگار

(حاشیه : وای کچلم کردن من دارم داستان می نویسم این دوستای منم نشستن داستانهای حسین کرد شبستری واسه من می گن هر چی می گم بابا من حواسم نیس بی خیال من ! انگار نه انگار .جمله بندی هام از دستم در رفت ! ای خدا ااااا سایت آخه جا داستان تعریف کردنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)

مادربزرگم .زنی دوست داشتنی .فعال .مهربان و به قول پدربزرگ زن زندگی بود .به قول پدر و عموها و مامان و زنمو هام یه شیر زن بود .یه زن کامل که هیچگاه نذاشت پدربزرگم کمی و کاستی تو زندگیش حس کنه و حواسش به همه جا و همه کس بود و هوای همه را داشت .

نمی دونم وقتی دکتر به پدربزرگم گفت : می دونی این سیگارت باعث بیماری زنت شده چه حسی پیدا کرد و چی بهش گذشت

اما گریه ها ی یه مرد مغرور می تونه گواه خیلی از چیزها باشه .

وحشتناک ترین و دردناک ترین اتفاق

موقعی بود که دکتر مجبور شد برای انجام عمل دم و بازدم پهلو شون را سوراخ کنند و به وسیله لوله آب ریه را خارج کنند.

شیمی درمانی و آمپولهای دردناک و ....

پدربزرگم همراه مادربزرگ اشک می ریخت و ناله می کرد . یه روز دست مادربزرگم را گرفت در حال بغض و گریه گفتند : اگه می دونستم تو این جوری میشی هرگز سیگار نمی کشیدم و قول می دم دیگه لب به سیگار نزنم

اما دیگه دیر شده بود .

همدمش مونسش زن زندگیش فرشته ی زندگی همه ماها به خاطر یه چی که نمی دونم چه لذتی داره (هرگز هم نمی خوام بدونم اما خوب می دونم لذت واهیه . یه چی که هیچ ارزشی نداره همش ضرره ) جلوی روی همه ما پر پر شد

پشیمونی هم سودی نداشت

از اون روز تا امروز که ۱۱ سال می گذره پدربزرگم به قولش عمل کرد و دیگه سیگار نکشید .همون روز که این قولو داد واسه ی همیشه گذاشت کنار حتی تا یکماه بعد فوت مادربزرگ بسته ی سیگارشون تو دکور بود اما هرگز سراغش نرفتن و بهش نگاه هم ننداختن

این همه همت و جرات پدربزرگ قابل تحسین اینکه بعد از سالیان دراز و روزی یه بسته سیگار یهویی(نه به تدریج و آروم آروم )گذاشتن کنار .

ارزش یه زندگی خیلی بیشتر از لذتها و آرامش کاذبی است که به وسیله ی یه سیگار لعنتی بدست می یاد

همه این زجر ها همه این دردها همه ی این ناراحتی ها

به خاطر سیگار لعنتی

پدربزرگم از عواقب سیگار خبر نداشت از روی نا آگاهی این سمو آروم آروم به خودش و همسرش تزریق می کرد و بعد از آگاهی از مضراتش واسه همیشه ترک کرد

اما ماها که می دونیم ،

ما ها که می دونیم این سیگار چه بلایی سر ریه ی نه تنها خودمون بلکه اطرافیانمون می یاره .این که این دود نفرین شده باعث سیاهی ریه و از کار افتادن مژه های ریه و کم شدن قدرت دم و بازدم و تغییر شکل و سرطانی شدن سلولها می شه .فکر کنم آگاهانه مرتکب قتل می شیم یه قتل عام دسته جمعی +خودکشی تدریجی

که قابل بخشش نیست .چون آگاهانه است .

اگه سیگار فقط به خود شخص ضرر می رسوند می شد گفت به بقیه چه ، دوست داره !

اما یه ضرر همگانیه

ما در مقابل کسانی که باهامون زندگی میکنن .کنارمون هستن دوستشون داریم و دوستمون دارند مسئولیم و باید مراقب سلامتی و زندگیشون باشیم

من از سیگار نفرت تمام دارم

به خاطر همه ی بی رحمی هاش

قصد جسارت یا امر و نهی ندارم

هر کسی هم صلاح خودشو بهتر می دونه و درک می کنه و نیازهاشو بهتر می شناسه نمی شه به اجبار کسی را از کاری منع و یا وادار کرد .امیدوارم قبل از اینکه واسه پشیمونی دیر بشه ،کاری کرد

نامم را پدرم انتخاب کرد

نام خانوادگی ام را اجدادم

بگذارید تا راهم را خودم انتخاب کنم

موفق باشید .

--------------------------------

پ.ن بی ربط : این شعر زیر بارون امید شاد و قشنگ . دوسش می دارم

زیر بارون، توی ایون، شب خسته ،یه پریشون

بی پناهه ،چشم به راهه ، دوری از اون، یه گناهه

.....

پ .ن: تصمیم دارم یه عطر یا ادکلان با بوی خاص و مطابق با سلیقه ی شخصیم پیدا کنم و شخصی اش کنم خواهشمندم

عطر و ادکلان (زنانه و مردانه )مورد علاقتون را همراه با قیمت بنویسین تا هم با سلیقه ی شما آشنا بشم و هم بتوم تصمیم اخذ شده ام را عملی کنم .ممنون از لطف همگی

!! نوشته شده توسط چیستا | 11:33 قبل از ظهر | 87/01/31آرشیو نظرات

شب!!!

گر تو را بخت یارا نه چندان به کام است

ور تو را گوشه ی تیرگی ها مقام است

اشک و آهت نبخشد پناهی که دنیای ما را

عشق می باید این روزگاران خدا را

هرچه خواهی تو از لطف اوآرزو کن

چاره ی خویش را از دلت جستجو کن

دامن افسردگی ها رها کن که بای

بر نگیرد زدوش تو اندوه آری

چون کبوتر بزن پر بزن پر که گوئی

از نشستن تو یارا مرادی نجویی

پر بکش سوی روشنی ها که شاید

از پس تیرگی ها آفتابی در آید

گر تو را بخت یارا نه چندان به کام است

ور تو را گوشه ی تیرگی ها مقام است

اشک و آهت نبخشد پناهی که دنیای ما را

عشق می باید این روزگاران خدا را

فرامرز اصلانی

----------------------------------------------------------

پ .ن: تصمیم دارم یه عطر یا ادکلان با بوی خاص و مطابق با سلیقه ی شخصیم پیدا کنم و شخصی اش کنم خواهشمندم

عطر و ادکلان (زنانه و مردانه )مورد علاقتون را همراه با قیمت بنویسین تا هم با سلیقه ی شما آشنا بشم و هم بتوم تصمیم اخذ شده ام را عملی کنم .ممنون از لطف همگی

!! نوشته شده توسط چیستا | 7:59 قبل از ظهر | 87/01/28آرشیو نظرات

حلقه ی گمشده

آشنایی.بهمن.متن مشترک.بهار.گفتگو.فرار.تابستان.گرما.صمیمیت.دردودل.دلتنگی.سفر.بازگشت جایگزین.دوری.تردید.بیتفاوتی.پاییز.رفتن.کم محلی.خوشحال شدم.فرار.شروع.ترس.نگرانی.نخواستن.ادامه دادن .رفتن.نرسیدن.رفتم .رفتی.رفت.ماندم.آمد.خواستی.نخواستم .خواست .شروع.ادامه.ترس.نگرانی

.تردید.تو تو تو تو تو تو تو تو تو تو من ، میم و نون خالی ،تردید.ترس.نخواستن.رفتم دیدن .نخواست خواستی .خواست. گذشت.شب ترس تردید.شادی.غروب.دلگیر.نگران.تو .او.نگران.من .نگران.اهمیت .دروغ؟ بی تفاوتی . احساس ناب

.احساس پاک.پاکی.بیباک.شجاع.شجاع دل.ادامه.توکل.ادامه.مانع.جاخالی.پافشاری.من.تو . بحث.توضیح.نگاه.نگاه. خنده.باور؟ باور ! خط و نشان.قبول.قول ! قبول ! دعوا.قبول.تحریم .قبول. تردید. مقبول . تسلیم.هرگز .هرگز هرگز و هرگز .۰ اهمیت.مهم .خواستن. نخواست . قبول . ترس ترس ترس .دیدار ۰ دادن گرفتن پس دادن پس گرفتن! تمام .مهمانی.تردید.ادامه . ۰تردید تردید تردید ترس

ترس ترس ترس خواستم نخواستو خواست نخواستم .تسلیم.گذشتن.گذشتم .بی اهمیتی. تلاش.بیهوده.بی ارزش.مشترک .لا اشتراک . نقش.نقاب.تردید.حقیقت.راست.شرایط.بازی.زندگی ۰زرنگ.بردم؟بردی؟باختیم ! تمام . پایان.پایدار .رفتم گذشتم آروم آروم می ره ! کم کم ! بارون. دلخور .دلگیر. زندگی .ادامه.ادامه ادامه. تنها با خود۰ !میم و نون ملکی ۰!پایان ! پایدار ۰۰۰

--------------------------------------------

پ .ن: تصمیم دارم یه عطر یا ادکلان با بوی خاص و مطابق با سلیقه ی شخصیم پیدا کنم و شخصی اش کنم خواهشمندم

عطر و ادکلان (زنانه و مردانه )مورد علاقتون را همراه با قیمت بنویسین تا هم با سلیقه ی شما آشنا بشم و هم بتوم تصمیم اخذ شده ام را عملی کنم .ممنون از لطف همگی

!! نوشته شده توسط چیستا | 12:39 بعد از ظهر | 87/01/27آرشیو نظرات

به آرامی...نمی خواهم بمیرم !!!

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

اگر برده عادات خود شوی

اگر همیشه از یک راه تکراری بروی


اگر روزمرگی را تغییر ندهی

اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی

یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی


تو به آرامی آغاز به مردن می‌‌کنی

اگر از شور و حرارت

از احساسات سرکش

و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی‌دارند

و ضربان قلبت را تندتر می‌کنند

دوری کنی


تو به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

اگر هنگامی‌که با شغلت، یا عشقت شاد نیستی، آنرا عوض نکنی

اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی

اگر ورای رویاها نروی

اگر به خودت اجازه ندهی

که دست کم یکبار در تمام زندگی‌ات

ورای مصلحت اندیشی بروی


امروز زندگی را آغاز کن!

امروز مخاطره کن!

امروز کاری بکن!

نگذار که به آرامی بمیری

شادی را فراموش نکن!

!! نوشته شده توسط چیستا | 10:56 بعد از ظهر | 87/01/24آرشیو نظرات

تقدیم به ناتانا

زندگی

نقطه

سر خط !

اگر سنگم و گر آهن حدیث درد کن با من

سخن بر دل نشیند چون بر آید از سر دردی

دلم غروب می خواد ، ((خودت که می دونی ... وقتی آدم خیلی دلش گرفته باشد از تماشای غروب چه لذتی می برد !!!!))

راستیا

چرا دشوار ترین کار جهان این است که پرنده ای را متقاعد کنی که آزاد است؟؟؟؟؟

ماه من چرا تو گریت نمی یاد؟ چرا من فقط کافیه ۵ دقیقه خودم باشم اشکم مثل ابر بهار می باره ؟ چرا بی پناهی گلم ؟

دختر ناناز تو خیلی هم دوست داشتنی هستی .باور کن !(من پشیمون نمی شم ! دلم هم بخواد!هر کی تو ماهش باشی تو دلش عسل آب می کنن از بس مهربونی و خوش قلب )

عزیزم مارجانیکا پناه همه بی پناه هاست . گریه کن ! گریه قشنگه ! گریه سهم دل تنگه !

شاید تو دلت تنگ نشده ! بیا ماه من و یه بار دلت واسه شبهای سیاه قصه ها که بی تو بی فروغن که بی تو تاریکن تنگ شه

وقتی تو نباشی، و قتی غصه بخوری و رسالت خودت را فراموش کنی قصه ها کابوس می شن !

کیجا جانم .ماه رخم ،ماه من وقتی تشویش و دلنگرانی هاتو می بینم دلم می لرزه . یه جورایی می ترسم .

از این که بی هدف زندگی کنیم از اینکه زندگیمون بشه روزمرگی از اینکه دنبال کلیشه ها بریم از اینکه به یادگار نمونیم می ترسم دلم می لرزه

از اینکه بی کتیبه بمونیم و جاودانه نشیم می ترسم از اینکه حق خودمونو به زندگی عطا نکنیم و حقمونو نگیریم می ترسم

از این که همه ما یه درد مشترک شدیم و داریم فریادش می کنیم

چرا با هم درمانش نکنیم هان ؟

دختر

یالا زود به سمت هدف متعالی و بزرگت حرکت کن دست منم بگیر و بکش .چیزی که به تو اون احساس رضایتمندی و رسول بودنت را می ده
یالا یالا فرصتها کمه ،

ماه من شبها و تاریکی ها منتظر نور تواند پس نور افشانی کن ! پاشو ودست به کار شو !(این فکر ها و غصه ها واسه تو نون و آب نمی شه .حتی شاهزاده هم نمی شه !)

راستی ماه من تو سیندرلای شبهایی ! سر یه ساعت معین ناپدید می شی پس فرصتت کمتره .زود برقص زود خودی نشون بده ، یادت نره کفشتو جا بذاری !( پایان قصه سیندرلا ماله شازده است .نمی شه کس دیگه ایی جاشو بگیره ! کار خودت و بس ببین سفید برفی هم ماله یه شازده دیگه است، پس کفش فراموش نشه !)

تو آدم مهمی هستی اگه خودت به این باور برسی ! همین !

بیا تو هم به من کمک کن ! من کور شدم ! نیاز به بینش دارم تا نورو تشخیص بدم ! قدرت تشخیصمو از دست دادم . واسم دعا کن .

!! نوشته شده توسط چیستا | 1:14 بعد از ظهر | 87/01/24آرشیو نظرات

ماه من !

ماهه من غصه نخور زندگی جذر و مد داره


دنیامون یه عالمه آدمه خوب و بد داره


ماهه من غصه نخور همه که دشمن نمیشن


همه که پر ترک مثل تو و من نمیشن


ماهه من غصه نخور مثل ماها فراوونه


خیلی کم پیدا میشه کسی رو حرفش بمونه


ماهه من غصه نخور گریه پناه آدماس


ترو تازه موندن گل ماله اشک شبنماس



ماهه من غصه نخور زندگی بی غم نمیشه


اونی که غصه نداشته باشه آدم نمیشه


ماهه من غصه نخور خیلیها تنهان مثل تو


خیلیها با زخمای زندگی آشنان مثل تو



ماهه من غصه نخور زندگی خوب داره واسش


خدا رو چه دیدی شاید فردامون باشه بهشت



ماهه من غصه نخور زندگی بی غم نمیشه


اونی که غصه نداشته باشه آدم نمیشه


ماهه من غصه نخور


دنیا رو بسپار به خدا


هر دومون دعا کنیم تو هم جدا منم جدا


لالالالالالا
لیلا فروهر !

-----------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت: تقدیم به همه کسانی که به نوعی غصه زندگی را می خورن و تقدیم مخصوص به دختر استثنایی ناتانای عزیز

!! نوشته شده توسط چیستا | 11:44 قبل از ظهر | 87/01/22آرشیو نظرات

ساده بیا !

ساده بیا دست منو بگیرو

ساده نگیر این همه سادگی را

ساده نگیر اگه هنوز می تونی پای همه سادگی هات بمونی

خسته نشو

اگه تموم راهها ، پیش تو و سادگی هات بسته شند

طاقت بیار ،اگه همه آدمها

از اینکه پا به پات بیان خسته شن

آخر خط جاده های خسته

بگو چقدر راه نرفته مونده

پشت دلت وقتی به خون نشسته

چند تا ترانه است که کسی نخونده

دووم بیار ،

خسته نشو از سفر

تنهاییت هم بذار رو دوشت ببر

ترانه باش اونور آخر خط

به نقطه می رسی بیا سر خط !

ساده بیا دست منو بگیرو

ساده نگیر این همه سادگی را

ساده نگیر اگه هنوز می تونی پای همه سادگی هات بمونی !

رضا صادقی !

----------------------------------------------------------------------------

پ.ن : از این شعر خوشم می یاد یه جوری به آدم امیدواری می ده !

پ.ن۲: گاهی پیش پا افتاده ترین اتفاقها شوخی شوخی جدی می شن و یکی از سرنوشت ساز ترین حادثه ها را ایجاد می کنن

اون چیزی که انتظارشو نداری و به نظرت مسخره می یاد . شوخی شوخی جدی میشه !

مارجانیکا به همه ی ما صبر برای چیزهایی که نمی تونیم تغییر بدیم و قدرت برا چیزهایی که می تونیم تغییر بدیم عطا کن

+

دانش و بینش و تیز بینی که فرصتها را از دست ندیم


!! نوشته شده توسط چیستا | 1:24 بعد از ظهر | 87/01/17آرشیو نظرات

حرف حساب !!!

برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه، قدرت و جرات لازم است . وگرنه هر ماهی مرده ای هم می تواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند . ( دکتر علی شریعتی)

!! نوشته شده توسط چیستا | 9:48 بعد از ظهر | 87/01/11آرشیو نظرات

ملپومن

یوسف گفت:

حوادث به ترتیبی مرا در اختیار خویش گرفته اند که من با آن ترتیب توافقی نداشتم !

و منالک گفت :

به درک !من تر جیح می دهم که به خود بگویم:

آنچه نیست نمی توانسته است باشد !!!

با منالک عزیز موافقم !

به درک !

عمر دو روزه نذار بسوزه

یه کاری نکن دلت چشاشو به در بدوزه

گریه را بس کن حالو روزتو عوض کن

اسب سیاه قصه را تازه نفس کن !

-------------------------------

مارجانیکا شکرت

پ.ن : ملپومن :دختر زئوس و الهه ی تراژدی!!!

!! نوشته شده توسط چیستا | 8:50 بعد از ظهر | 87/01/08آرشیو نظرات

جستجو !!!

من دلم را در هجوم آرزو گم کرده ام
عشق را در کوچه های جستجو گم کرده ام
در بیابانهای فکر خویش دنبال سراب
آب اگر پیدا نکردم . آبرو گم کرده ام
گریه را در پیچ و خمهای گلو گم کرده ام
مرغ خونآلوده اندیشه را پر داده ام
خویش را در تنگنای خلق و خو گم کرده ام
قهر را بر پیکر بیداد اگر کوبیده
مهر را هنگام بحث و گفتگو گم کرده ام
گریه را در پیچ و خمهای گلو گم کرده ام
کرده ام بر خود حرام . این یک دو روز عمر را
سادگی را در حریم رنگ و بو گم کرده ام
زیر دست و پای غم با اشک پیمان بسته ام
گریه را در پیچ و خمهای گلو گم کرده ام
اندکی کالای آرامش در این بازار نیست
زندگی را در بساط های و هوی گم کرده ام
می سکوت و خلوت و خشم و خموشی مینهد
من صدایم را به گلبانگ سبو گم کرده ام
گریه را در پیچ و خمهای گلو گم کرده ام
گریه را در پیچ و خمهای گلو گم کرده ام


!! نوشته شده توسط چیستا | 9:46 بعد از ظهر | 87/01/07آرشیو نظرات

بهار غربت

نمیدانم چرا اینجا دلم تنگه
نمیدانم چرا دنیا همه جنگه
نمیدانم چرا عطر گل مریم در اینجا نیست
نمیدانم چرا در هر نگاهی غم فروزان است
نشان از آشنایی نیست
بهار انگار در غربت نمیروید
بهار انگار در غربت نمیروید
به که گویم که من نوروز را گم کرده ام امسال
به که گویم که من نوروز را گم میکنم هرسال
نشان از آشنایی نیست
محبت در نگاهی نیست
آغوش همه سرده . دل اینجا پر غم و درده
نمیدانم چرا؟
نشان از آشنایی نیست
محبت در نگاهی نیست
آغوش همه سرده . دل اینجا پر غم و درده
نمیدانم چرا؟
نمیدانم چرا اینجا دلم تنگه
بهار انگار در غربت نمیروید
بهار انگار در غربت نمیروید
به که گویم که من شب را و حتی روز را گم میکنم هر بار
به که گویم که من نوروز را گم کرده ام امسال
نمیدانم چرا؟
نمیدانم چرا؟...

!! نوشته شده توسط چیستا | 9:44 بعد از ظهر | 87/01/07آرشیو نظرات

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد