my note

خط خطی های قدیمی !

my note

خط خطی های قدیمی !

آذر ۸۵

Azar 86:

آخره پاییزه ها !

سلام

خوبید؟

خوش می گذره ؟

جوجه ها تونو شمردین ؟آخره پاییزه ها .دیر نشه یهو !!!!!!!!!!!!!!!!

هوراااااااااااااااااااااااااااا.پاییزم تموم شد و زمستون فصل دوست داشتنیه من داره شروع می شه .کلی ذوق شب یلدا را دارم و واسه زمستون لحظه شماری می کنم

راستی شب یلداتون مبارک . ان شا ءالله همه ی آرزوهای زیبا و قشنگتون بر آورده بشه .

یلدا یعنی یادمان باشد که زندگی آنقدر کوتاه است که ۱/۰ دقیقه بیشتر باهم بودن را باید جشن گرفت !

عیدتون هم پیشاپیش مبارک

عقد و عروسی هاتون هم مبارک انشا ءالله همشون خوشبخت بشند و به پا هم پیرشند ( نه که از دست هم پیر شند) .

یه شعر تو ذهنمه کاملش یادم نمی یاد.چه بد ! خیلی دلم می خواست بنویسمش حالا هم اونی که تو ذهنمه را می نویسم

زمستون ............................

تو که عاشق نبودی ............

چه سرده .............ـ(شایدم چه گرمه !)( یه جا هم ،یه :چه تلخه می گه ! )

.....

...

..............

حافظا !

-------------------------------------------------------------------

۱۹۹۹۲ -۱۹۹۹۳ -۱۹۹۹۴ !

چیه ؟نگاه می کنین ؟خوب دارم جوجو هامو می شمارم ! نگاه داره ؟

د ِهَ ! نگاه نکن !جوجتو بشمار شما ! دیر می شه ها !

خوشم خوشم چنان خوشم که غصه هامو می کشم

-----------------------------------------------------------------------------------

زمستون

تن عریون باغچه چون بیابون

درختا

با پاهای برهنه زیر بارون

نمی دونی تو که عاشق نبودی

چه سخته مرگ گل برای گلدون

گل و گلدون چه شبها

نشستند بی بهانه

واسه هم قصه گفتن عاشقانه

چه سخته چه سخته

باید تنها بمونه قلب گلدون

مثل من که بی تو

نشستم زیر بارونزمستون

زمستون

برای تو قشنگه پشت شیشه

بهاره

زمستونا برای تو همیشه

تو مثل من زمستونی نداری

که باشه لحظه چشم انتظاری

گلدون خالی ندیدی

نشسته زیر بارون

گلای کاغذی داری تو گلدون

تو عاشق نبودی

ببینی تلخ روزای جدایی

چه سخته چه سخته

بشینم بی تو با چشمای گریون

نذار تنها بمونم زیر بارون

به زیر بارون سرد زمستون

بشینم بی تو و تنها و گریون...

!! نوشته شده توسط چیستا | 3:4 بعد از ظهر | 86/09/29آرشیو نظرات

من در گیرم !

سلام

کتاب رود پیدرا نشستم و گریستم را تمام کردم.

رمان جالبی بود

و شاید من خودمو توش خوندم( و اونجاهایی هم که خودم نبودم را می تونستم درک کنم ) چون:

هیچگاه کتاب را نمی خوانند .همیشه آدم خود را در کتاب می خواند ((رومن رولان ))

من عظمتش را حس کردم و در پایانش با پیلار اشک ریختم

این جمله ی زنه به پیلار چقدر زیرکانه بود:

((یک چیز را فراموش نکن .عشق می ماند .مردها هستند که عوض می شوند!!!))

من مسلمانم و مسلمان زاده .

هیچ شناختی هم نسبت به مسیحیت و انجیل و تورات و بقیه کتب آسمانی ندارم

اما به این معتقدم که هر چیز که ما را به خدا نزدیک کنه و به کسی آزار نرسونه دینه !

من به خیلی باورهایی رسیدم که کمتر تو دین اسلام دیدم و شنیدم

اما من درکشون کردم و قبولشون کردم

نمی دونم درسته یا نه

گاهی سر نخ هاش را تو دین مسیحیت دیدم

من قبول ندارم مسیح پسر خداست

اما به رسالت و باکره بودن مریم معتقدم

قبول دارم کاملترین دین از آنه محمد (ص) و بهترین دین اسلامه

اما نمی تونم قبول کنم این اسلام همون اسلام خداست !

من ترجیح می دم کافر باشم و با شناخت مسلمون بشم

تا با لفظ مسلمونی کافر از دنیا برم

به نظر من جرات یه کافر در جستجو در حقایق بیشتر از یه مسلمونه

چون کافره چیزی نداره از دست بده و می خواد یه چی بدست بیاره

اما مسلمونی که دنباله حقایق می ره می خواد یه سری چیزها را حفظ کنه و یه سری چیز جدید هم به قبلی ها اضافه کنه وا سه همین هم جراتش کمتره و کمتر درگیر حقایق می شه و به ظاهر و اون چیزی که نزدیک تره به باورها و چیزهایی که قبلا حفظ کرده توجه می کنه و می پذیره

من همیشه درگیرم

زندگی روحانی سراسر مکاشفه است و من شاید به این باور رسیده ام !

مارجانیکا کمکم کن . به شدت محتاجم


!! نوشته شده توسط چیستا | 9:57 بعد از ظهر | 86/09/22آرشیو نظرات

مرگ در یک قدمی !!!

سلام

خوبید؟

یه چند روزه یه قاتل تو شهر پیدا شده که تا الان چند نفرو کشته و هنوز هم بازداشت نشده!(دیشب شبکه استانی چند بار عکسشو نشون دادن که اگه کسی دیدش به ۱۱۰ خبر بده !)

دیروز حراست دم دانشگاه به یه نفر مشکوک می شن و وقتی بررسی می کنن می بینن خوده قاتله است .اما به علت سرعت عمل زیاد تا می یاند دست به کار شند آقا قاتله پر!

امروز جا به جای دانشگاه بحث این آقا ی قاتل بود !

می گند گیر داده به دانشجوها فقط و واسه همین هم بیشتر جلوی دانشگاه ها کمین می کنه !

اما عجب قاتل احمقیه !آخه حراست دانشگاه ما به آدم معمولی که مشکوکم نیست گیر می ده دیگه چه برسه کسی که مشکوکم بزنه !!! (تو کل شهر این حراست دانشگاه ما مشهوره ! هیچ دانشگاهی مثل دانشگاه ما گیر بازار نیست !)(انگار دانشگاه قحط !)(تازه می گفتند چون قاضی پروندش رئیس دانشکده حقوق دانشگاه ماست برا همین هم اومده سراغ دانشگاه ما !!البته نمی دونم شایع است یا حقیقت .این مورد را مطمئن نیستم !)

خلاصه این چند روز تا آقا قاتله دستگیر نشده جونمون کف دستمونه و می ریم دانشگاه !

امروزبا بچه ها رو شوخی می گفتیم هر کی از زندگی سیر شده بره دم دانشگاه و داد بزنه آقا قاتله بیا منو بکش !!!!!!!!!!!!!!!!!(مثل جوجوهه که با مامانش دعواش می شه می ره تو حیاط داد می زنه پیشی بیا منو بخور !)

اما عجب داستانی شده !

مارجانیکا به خیر بگذرونه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد