-
مرداد ۸۷
یکشنبه 12 آبانماه سال 1387 10:07
بازی سلام ! خوبید؟ اول از همه من می خوام یه بازی راه بندازم ! هر کسی که به وبلاگ من می یاد ( اعم از کسانی که نظر می دن و وبلاگ دارند یا کسانی که بی سرو صدا می یاند و بدون نظر می رند و حتی وبلاگ ندارند لطفا تو این بازی شرکت کنند . خواهش می کنم این یه بار اگه این پستو خوندین نظر بدین .ممنون !) هر کسی بالاخره از این...
-
تیر ۸۷
یکشنبه 12 آبانماه سال 1387 10:06
روزی روزگاری ! سلام ! خوبید؟ امروز مرکز بودم ! دو تا گلخانه مرکز را هم سپردن به ما و امروز تحویل گرفتیم . اینقدر رفتیم و اومدیم تا بالاخره قبول کردن . اما چشمتون روز بد نبینه تا رفتیم داخل گلخانه از کرده ی خودمون پشیمون شدیم . اصلا بهش رسیدگی نشده بود و فن و پتها همش خراب بود و اصلاچیدمان نداشت و حسابی تا می یاد...
-
خرداد ۸۷
یکشنبه 12 آبانماه سال 1387 10:04
معادله ! اگه روزی ... سلام ! هنوز تو دوران هویجوری نوشت هام ! تازگی ها فهمیدم به نوشتن اعتیاد شدید دارم ! وقتی جزوه هامو ورق می زنم وقتی دارم درس می خونم محاله یه دلنوشته وسطشون پیدا نکنم و یا همون آن ننویسم . ناخود آگاه قلمم به رقص می یاد و می نویسه گم شده های ذهنمو بعضی هاش خیلی قشنگند و یادم نمی یاد تو چه حسو حالی...
-
اردیبهشت ۸۷
یکشنبه 12 آبانماه سال 1387 10:02
مقدمه ی ناپایداری !!! سلام ! خوبید؟ تو شیمی آلی می خونیم برای گذشتن از یه حالت پایدار و رسیدن به حالت پایدار دیگر باید از یه مرحله ی ناپایدار و گذار گذر کرد و غیر ممکن است که بدون گذر از این ناپایداری ، به پایداری رسید ! من هم الان که می خوام از یه حالت پایدار به حالت پایدار دیگه برم باید از یه ناپایداری گذر کنم و چند...
-
فروردین ۸۷
یکشنبه 12 آبانماه سال 1387 09:59
حلقه ی مرگ !!! سلام خوبید؟ اینکه چرا اینقدر رو سیگار حساسم برمی گرده به : پدربزرگم از جوونی سیگار می کشیدن .سالهای سال و روزی یه بسته ی کامل . وقتی بچه بودم .هروقت می رفتیم خونه پدربزرگم بازیچه ما این دود سیگار و حلقه های معلق در هوا و گرفتن و فوت کردنشون بود .اینقدر این حلقه های سرگردان و مه گرفته واسمون جالب بود که...
-
اسفند ۸۵ !
یکشنبه 12 آبانماه سال 1387 09:57
عیدتون مبارک !!! سلام عیدتون مبارک ! هر سال دریغ از پارسال ! امروز با دوستان گرامی رفته بودیم خرید عیدشون ! همه چیز گرون . ( یه کیف سی هزارتومن قیمت زده بود ! ۲۲ هزارتومن خریدیم !!!!!!!!!چقدر هم روش سود کرده بی انصاف که تا گفتیم فقط اینقدر می تونیم بدیم قبول کرد !!!!!!!!!) خیابانهای شلوغ و مردم سرگردان ! پیرزن...
-
بهمن ۸۵
یکشنبه 12 آبانماه سال 1387 09:56
گل واژه !!! سلام خوبید؟ امروز آخرین قسمت رقص پرواز بود کلی کیف می کردم سر این فیلم .خیلی واسم دوست داشتنی بود . کلی سرش خندیدم و گاهی هم بغض کردم . خیلی جالب بود مخصوصا دیالوگ های آخرین قسمتش راجبه بچه ی نفهم و فرشته ی بی عیب و نقص ، بزرگی و سکوت خیلی دیالوگهاش را شخم زدم کلی حرف واسه شنیدن داشت و من واقعا لذت می بردم...
-
دی ۸۵
یکشنبه 12 آبانماه سال 1387 09:54
اندر احوالات حوصله !!! سلام خوبید؟ ا .خب حوصله ام سر رفته ! تمام این چند روز مشغول درس خوندن و تمرین کلاسهایی که می رم و کتابخوانی بودم . شب ها هم معمولا شب زنده دارم ! یه چند تا بسته از این آدامس ورقه ای ها (۳۰ عدد )خریدم واسه وقتی که خوابم گرفت !(اصلا از این آدامسها خوشم نمی یاد واسه همین هم از این نوع استفاده می...
-
آذر ۸۵
یکشنبه 12 آبانماه سال 1387 09:53
Azar 86: آخره پاییزه ها ! سلام خوبید؟ خوش می گذره ؟ جوجه ها تونو شمردین ؟آخره پاییزه ها .دیر نشه یهو !!!!!!!!!!!!!!!! هوراااااااااااااااااااااااااااا.پاییزم تموم شد و زمستون فصل دوست داشتنیه من داره شروع می شه .کلی ذوق شب یلدا را دارم و واسه زمستون لحظه شماری می کنم راستی شب یلداتون مبارک . ان شا ءالله همه ی آرزوهای...
-
آبان ۸۵
یکشنبه 12 آبانماه سال 1387 09:52
روزگار من !!! سلام خوبید؟ چند روزه حسابی سرما خوردم .تارهای صوتی من هم خیلی رو سرما خوردگی حساسه با کوچکترین علایم سرما خوردگی صدام می گیره و بم می شه .علاوه بر اون گوشهام هم عفونت می کنه و دردناک می شه .کلی کلافه ام می کنه و همه ی حوصلمو ازم می گیره !!! این چند روز خیلی کار داشتم ولی نه حسش بود نه حوصله اش واسه همین...
-
مهر ۸۵
یکشنبه 12 آبانماه سال 1387 09:51
شکایت !!! سکوتم از رضایت نیست دلم اهل شکایت نیست هزار شاکی خودش داره خودش گیره گرفتاره همون بهتر که ساکت باشه این دل جدا از این ضوابط باشه این دل از این بدتر نشه رسوایی ما که تنها تر نشه تنهایی ما که کاره ما گذشته از شکایت هنوز هم پایبندیم در رفاقت میریزه تو خودش دل غصه هاشو آخه هیچ کس نمی خواد قصه هاشو کسی جرمی نکرده...
-
شهریور ۸۵
یکشنبه 12 آبانماه سال 1387 09:49
چی می گه !!!!!!!!!!!!!! تو بودی و یه حوض ! یه حوض با یه پری ! من بودم و صدا یه صدا با بغض یخ زده ! تو بودی و سکوت یه سکوت سرد و بی روح ! من بودم و نگاه یه نگاه با حسرت کلام ! تو از حو ضت می گفتی از پری دوست داشتنی ات .از قصه ی رفتن و از سرزمین آرمانیت ! از آسمون ابریت . من من صدات کردم تو نشنیدی ! نگات کردم نمی دیدی !...
-
مرداد ۸۵
یکشنبه 12 آبانماه سال 1387 09:48
غافلگیری ! سلام ! از وقتی پرشین بلاگ هک شد.تصمیم منم برا تغییر وبلاگ جدیدی تر شد!برا همین این وبلاگ را به راه انداختم ! آخیش !(این آخیش چند تا دلیل خوشایند داره !۱.آدرس وبلاگم عوض شد!۲.بعد از یه هفته می تونم پست بنویسم!!!هووووووووووورا !!!!!!!!!) چقدر زمان زود می گذره دقت کردید؟ الان ۳ ساله من دبیرستانم تموم شده (ما...
-
بعد از عید نوشت ۳!
سهشنبه 9 مهرماه سال 1387 01:15
ملاقات مرموز !!! سوار تاکسی می شم.تو تمام مسیر سرم را به شیشه تکیه می دم و محو آسمان آبی غم آلود می شم . یه شب زمستونی هول و هوش ساعت 9 شب؛ آسمون با اون زنگوله های خوش رنگش بدجور دل ربایی می کنه با خودم اندیشه کنان غرق این پندارم که چطورشب با اون پرونده ی سیاه لایق این همه ستاره شده ؟حسادت به آسمون بی کران برای تصاحب...
-
بعد از عید نوشت ۲ !
سهشنبه 9 مهرماه سال 1387 01:09
بررسیه نظریه بانک زنی !!!! قبل از هر چی راجبه پست قبل و موضوع جالبش باید یه اعترافی کنم : راستش فکر اصلی اش از دوست همکار بود و من فقط همراهی اش می کردم . یعنی طرح اولیشو اون داده بود و من همراه اون بهش شاخ و برگ دادم ! آخیش ! راحت شدم عذاب وجدان گرفته بودم پیشنهاد خیلی خوبه خودم اینه که :بی خیال دزدی و خطرات احتمالیش...
-
بعد از عید نوشت !
سهشنبه 9 مهرماه سال 1387 01:07
معجزه حضور سلام خوبید؟ نمی دونم این چندوقته چم شده و چی داره بهم می گذره اما اصلا حس خوبی ندارم و خیلی بی انرژی شدم و این خیلی واسم سخته دیشب بعد کلاس ،دایی ازم خواست اگه جایی کاری ندارم و خسته نیستم باهم بریم کتاب بخریم ،دو ساعتی با دایی خیابون گردی کردیم (کتاب نایاب بود و مجبور شدیم تمام کتابفروشی ها ی شهر را سر...
-
ملاقات !
سهشنبه 9 مهرماه سال 1387 01:04
ملاقات !!! قسم به عشقمون قسم همش برات دلواپسم قرار نبود اینجوری شه یهو بشی همه کسم راستی چی شد ، چه جوری شد اینجوری عاشقت شدم شاید میگم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم به ملاقات آمدم ببین که دل سپرده داری چگونه عمری از احساس عشق شدی فراری نگاهم کن دلم را عاشقانه هدیه کردم تو دریا باش و من جویبار عشقو در تو جاری من از...
-
اولین ها !
دوشنبه 8 مهرماه سال 1387 20:02
نویسنده : چیستا - ساعت ۱ : ٢٤ ب.ظ روز ٢٦ دی ۱۳۸۳ عقاب مردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را در لانهء مرغی گذاشت با بقیهء جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آنها بزرگ شد عقاب . تمام زندگیش او کارهایی را آنجام داد که مرغ ها میکردند برای پیدا کردن کرم ها و حشرات زمین را می کند وقدقد می کرد و گاهی با دستو پا زدن بسیاریه کم در هوا...
-
تیر ۸۶!
شنبه 6 مهرماه سال 1387 21:22
چهارشنبه، 27 تیر، 1386 شب آرزوها ! سلام فردا شب ،شب آرزوهاست . اول از همه از مارجانیکای مهربون می خوام همه بیماران را شفا بده همه را به آرزوهای زیباشون برساند و در پایان من آرزو دارم ! دعا کنید بر آورده بشه! ان شاءالله آروزی همه بر آورده شه ! ¤ نوشته شده در ساعت 23:31 توسط چیستا - | + | یه چی یادت نره سه شنبه، 26 تیر،...
-
خرداد ۸۶!
شنبه 6 مهرماه سال 1387 21:17
سه شنبه، 29 خرداد، 1386 این چند روز!!! سلام این چند روزه روزهای دلگیر اما به یاد ماندنی را پشت سر گذاشتم !دو روز پیش( یکشنبه) حالم خیلی گرفته بود باز غمه امد سراغم(چند وقت پیش یکی از این کاغذهای نیازمندی ها را داشتم می خوندم .علائم افسردگی را نوشته بود ((چی می گه !!! )) .یکم تو فکر رفتم و بعدش پیش خودم گفتم (می گذرد...
-
اردیبهست ۸۶!
شنبه 6 مهرماه سال 1387 21:16
یکشنبه، 30 اردىبهشت، 1386 بیهودگی!!! سلام خوبید؟ امروز عجب روزی بود! از صبح انگار بعد از ظهر جمعه بود!همش بعد از ظهر جمعه بود! دلتنگه دلتنگم .دلتنگ از این دنیا !!! وای مارجانیکا! ظهر بعد از نود و بوقی زنگ موبایلم (نیست من خیلی مهمم و همه با من کار دارند !!!) به صدا در آمد! با ذوق رفتم گوشی را برداشتم دیدم یکی از...
-
فروردین ۸۶ !
شنبه 6 مهرماه سال 1387 21:13
سه شنبه، 28 فروردین، 1386 روزگار!!! سلام امروز خیلی شادم چرا؟ نمی دونم مارجانیکا شکرت اگر اولش به فکر آخرش نباشی آخرش به فکر اولش می افتی!(جالب بود !هر آغازی پایانی داره اما مهم اینه که چه طوری به پایان برسونی!) برای من هیچ چیز پایان نداره فقط توقف داره من زندم زندگی میکنم پس حق دارم گاهی شاد گاهی غمگین و چون انسانم...
-
اسفند ۸۵ !
شنبه 6 مهرماه سال 1387 21:10
مرور ۱۳۸۵!!! سلام نمی دونم شما برا خرید عید رفتید یا نه؟ من که کلا از خریدلباس و کفش و... خوشم نمی یاد و تا مجبور نشم خودم برا خرید اقدام نمی کنم (کاش جنسها هم ارزش داشت که آدم وقت بذاره برا خرید!همش بی خود و یه بار مصرف و قیمتها هم که خدا بده برکت .بیچاره باباها !) . ۲ روزه می رم برا خرید ! بیچاره این ملت .!من نمی...
-
مرا فریاد کن !
شنبه 6 مهرماه سال 1387 21:04
قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی یا چیزی چنان که بدانی... من دردِ مشترکام مرا فریاد کن.
-
ماه عسل !
شنبه 6 مهرماه سال 1387 21:01
منو درگیر خودت کن تا جهانم زیرو رو شه تا سکوت هر شب با هجومت رو برو شه بی هوا بدون مقصد سمت طوفان تو می رم منو درگیر خودت کن تا که آرامش بگیرم با خیال تو هنوزم مثل هر روز و همیشه هر شب حافظه ی من پر تصویر تو می شه با من قریبگی نکن با من که درگیر توام چشماتو از من بر ندار من مات تصویر توام با من قریبگی نکن با من که...
-
اسمش را گذاشتم عاشقی !
شنبه 6 مهرماه سال 1387 20:59
فاصلهها را نمیدیدم غرق در دریای خواستن هایم بود و بی تاب تجربه ی آرزو ها .... اسمش را گذاشتم عاشقی ... و من عاشق پست دل و دنیا شدم ... غافل بودم از پس هر بهار خزانی خواهد آمد ... فصل تو هم به سر رسید ... وقتش بود باید می رفتی .... تو رفتی ... سرسبزی باغچه ام را بردی ... در این غمار من دلم را که پر از خدا بود باختم...
-
میدانم شب است !
شنبه 6 مهرماه سال 1387 20:58
٭میدانم شب است اما من خوابم نمیآید البته دیریست که خوابم نمیآید نپرس، نمیدانم چرا ...! ... گاهی اوقات از آن هزارههای دور یک چیزهایی میآید من میبینمشان، اما دیده نمیشوند خطوطی شکسته خطوطی عجیب مثل فرمانِ جبرئیل به فهمِ فرشته میمانند بعد ... من میروم به فکر آب از آب تکان نمیخورد اما باد میآید سَرْ خود و...
-
بدتر از این نمی شد !
چهارشنبه 23 مردادماه سال 1387 12:04
۲۲ تیر ۸۶! بدتر از این نمی شد ! سلام ! (هر کی وقت و حوصله نداره این پست را اصلا نخونه چون یه خرابکاری حسابیه و بد آموزی داره !)(برو پست زیریش را بخون ،کوتاه !نخواستی این صفحه را ببند .هیچی را از دست نمی دی .مطمئن باش !) دیشب اصلا حوصله نداشتم .تا صبح بیدار بودم .دلگیر و دلتنگ و دلهوره .هر سه تایی یهویی هوایی من شده...
-
عنوان ندارد !
چهارشنبه 23 مردادماه سال 1387 11:59
!! نوشته شده توسط چیستا | 9:36 قبل از ظهر | 87/02/10 • 22 نظر عنوان ندارد ! سلام خوبید؟ خوش می گذره ؟ روزگار من هم بدک نیست (مارجانیکا را شکر ) این ترم را مارجانیکا فقط باید کمکم کنه و به خیر بگذره (شما هم واسم دعا کنین و الا بدبختم ) درسته خودم بی عقلی کردم و صفری عمل کردم اما خب کاریه که شده و نمی شه کاریش کرد جز...
-
کوچولوی من !
چهارشنبه 23 مردادماه سال 1387 11:50
!! نوشته شده توسط چیستا | 9:9 قبل از ظهر | 87/02/05 • 30 نظر کوچولو ی من سلام این پست ، یه پست تلفیقی از کتاب شازده کوچولو و دستکاری های غیر ماهرانه ی خودم تو جمله هاشه . قسمتهایی از کتاب را که دوسشون دارم انتخاب کردم و اینجا نوشتم . (کلی جمله ها جا به جا شده و تغییر کرده و حتی کاربرد و منظورشون یه طور دیگه شده....