my note

خط خطی های قدیمی !

my note

خط خطی های قدیمی !

این کجا و آن کجا !!!

۱٠:٥٥ق.ظ روز ٩ دی ۱۳۸٦

سلام!

خوبید؟

---------------------------

طلوع من

طلوع من

وقتی غروب سر می زنه

موقع رفتنه منه

طلوع من

طلوع من !

امروز به تعبیری طلوعم بود شاید!

کماکان منتظر غروبم

یه غروب سرد زمستونی !

تو باشی و یه پشت بام خالی

یه صندلی چوبی لبه ی بام

تو رو صندلی نشینی!

بشینی لب بام و پاهاتو ول کنی از لبشو و تکون تکون بدیو

به دور دست خیره بشی !

وقتی هم تاریک شد باز بشینی و تو تاریکی گم شی !

صندلی چوبی هنوز کنار لبه ی بام !

هیچ گاه قرار نیست روش بشینی !

حضورش بهانه است واسه اینکه بقیه فکرکنن تو رو صندلی نشستی و لب بام نیستی و امکان نداره بیوفتی !

اما تو خوب می دونی که تو با وجوده صندلی هم لب بامی !

تکون تکون می دی پاهاتو و حواست هم نیست که مواظب باشی نیفتی !

بقیه خوش خیا لند و مطمئن !

تو هم مطمئنی !

از سقوط نمی ترسی و منتظرشی !

این کجا و آن کجا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد